اکنون اگر چه در قلبم نیستی,اما....
به حجم تمام سکوتی که در قلبم گذاشتی,دوستت دارم...!

جای خالیت درد می کند
فقط کمی مسکن بودنت را می خواهد
بیا اگر نمی خواهی از پا دراورد
این درد لعنتی مرا...

من رسم دوستی ام مثل نان نی
که گرمش سر سفره دل باشد
و سردش سهم نمکی
چه گرمای حضورت وچه سرمای نبودنت را دوست دارم..!

داغ ترین آغوش ها را تنت و شیرین ترین بوسه ها را از لبانت بیرون میکشم
به تلافی روز هایی که می خواستمت ونبودی...!

به دوست داشتنت مشغولم
همانند سربازی که سالهاست,درمقری متروکه
بی خبر از اتمام جنگ,نگهبانی می دهد...
تمام درد*من*از این است که
می دانم برای داشتن توست که به زمین آمده ام
وهمین*تو*که
می دانم برای نبودن با من به زمین آمده ای...
کاش جایمان عوض می شد
تا
تو
می دانستی که چقدر*بی انصافی*
و
من
می دانستم چرا...

چشمان تو تنها چراغ*سبز*یست که مرا*متوقف*کرد..!!

هر چه دلم را خالی می کنم باز پر میشود از تو
چه برکتی دارد دوست داشتنت. . . !

فرض کن در آغوشت می مردم
و مرا همانجا دفن می کردی
چه دلپذیر اگر
فشار قبر را بیشتر کنی!

چون تیر کمان اگر چه نزدیک ولی پیوستن ما نهایتش فاصله بود...!

درخت هم که باشی
من
دارکوبی می شوم که هفتاد وسه بار در دقیقه
تورا می بوسد. . .!

عشق یعنی
وقتی دور هستید دلتنگ شوید
اما
از درون احساس گرما کنید
چون در قلبتان به هم نزدیکید...!

نظرات شما عزیزان:
|